دروووووووووووووود
با وضعیتی که شهر و اداره های شهر دارند بیاد این شعر زیبا افتادم
شاید تلنگری باشد به مسئولین شهرخوبم اندیمشک اگر هنوز شهر در تقسیمات
کشوری حساب شود
شهر خاموش من! آن روح بهارانت کو؟
شور و شیدایی انبوه هزارانت کو؟
میخزَد در رگِ هر برگِ تو خوناب خزان
نکهتِ صبحدم و بوی بهارانت کو؟
کوی و بازار تو میدان سپاه دشمن
شیههی اسب و هیاهوی سوارانت کو؟
زیر سرنیزهِ تاتار چه حالی داری؟
دل پولادوشِ شیر شکارانت کو؟
نعره و عربدهی باده گسارانت کو؟
چهرهها درهم و دلها همه بیگانه زهم
روز پیوند و صفای دل یارانت کو؟
آسمانت همه جا سقف یکی زندان است
روشنای سحَرِ این شب تارانت کو؟
"شفیعی کدکنی"
درپناه مهر و مهربانی اهورا مزدا پاینده و مانا باشید